ستاره باران

هرچی دلت می خواد

ستاره باران

هرچی دلت می خواد

دعا و توسل


سرى از اسرار در قضاى حوائج

هر کس حاجتى داشته باشد بعد از دو رکعت نماز هدیه به حضرت زهرا سلام اللّه علیه در قنوت بخواند.

اللهم بفاطمه و ابیها و بفاطمه و بعلها و بفاطمه و بنیها بفاطمه و السر المستودع علیها اقض حاجتى و صلى اللّه على محمد و آل محمد.

محال است که حاجتش روا نگردد

  ادامه مطلب ...

دعا


وَإِنْ یکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ

نزدیک است کافران هنگامی که آیات قرآن را می‌شنوند با چشم‌زخم خود تو را از بین ببرند، و می‌گویند: «او دیوانه است » در حالی که این (قرآن) جز مایه بیداری برای جهانیان نیست !

تاریخچه دزفول


وجه تسمیه و سوابق تاریخی دزفول:

دزفول در شمال شرقی خوزستان در34 مایلی شمال غرب شوشتر در15 مایلی شمال شرقی تپه های بزرگ بازمانده از شهر باستانی شوش قرار دارد.

تاریخ شهردزفول را خاورشناسان ازآن هنگام که این شهرپایتخت عیلامیان-حدود 2600پیش ازمیلاد بود- و اوان خوانده می شد،نزدیک به 5000سال برآورد کرده اند.درنوشته های باستانی پس از طوفان نوح،از شهری به نام(اوان) نام برده شده است.این شهر،پایتخت تمدن(عیلام) وسرآمد شهرهای مشرق زمین بوده است. کاوشگران غربی درنیم قرن اخیر،ازجمله والتر هینتس((Walter Hinz آلمانی، درکتاب خود تحت عنوان(دنیای گم شده ی عیلام)که به فارسی ترجمه شده، می نویسد: (ممکن است اوان در جایی که امروز دزفول قرار دارد،بوده باشد.) پس از مطالعات وتحقیقات فراوان تصریح کرده اند که (اوان) {Avan} همان دزفول کنونی است. (اندیشمندان دزفول، 11).

در این صورت،(دزفول) فعلی یا (اوان) 5000 سال پیش راباید نخستین پایتخت امپراتوری گسترده ی کشور (عیلام) دانست.

شهرستان دزفول که جزء استان خوزستان می باشد دراواخر قرن 6هجری به دز پل شهرت داشته است.(تاریخ جغرافیایی دزفول،43).

همچنین در اوایل قرن 7هجری یاقوت حموی شهر دزفول (قصر روناش) خوانده است.(معجم البلدان،7-101).

بنا به گفته ی مرحوم سید محمد علی امام،قصر روناش یا روناش درکناره ی باختری رود (دز) بوده است.بدین ترتیب از قرن هفتم به بعد درمنابع تاریخی یافت می شود واکثر مورخین بر این باورند که نام دزفول از ترکیب دو واژه ی (دز) یا (دژ) و (فول) که احتمالا معرب (پل) است،ساخته شده است.

  ادامه مطلب ...

تاریخ و اهمیت آن


تاریخ و اهمیت آن

تاریخ نگار انگلیسی ج. ه.پلام در کتاب مرگ گذشته  نوشته بود که هرچه بیش تر تاریخ را بشناسیم بیش‌تر هم از چنگ حکومت گذشته و از شر حکومت مردگان براذهان و آگاهی مان خلاص خواهیم شد.ادوارد هالت کارنیز در کتاب تاریخ چیست؟ در توضیح فواید تاریخ نظر دیگری را پیش می کشد: و آن اینکه « نقش ویژه تاریخ نگار نه عشق به گذشته است و نه خلاص کردن خویشتن از بند گذشته،بلکه فهم و احاطه بر گذشته است هم چون کلیدی برای فهم زمان حاضر».حال آیا می توان اطمینان داشت که راه درست را تاریخ به ما نشان می‌دهد؟ البته این بستگی به پیش فرض شما دارد، اگر این نظر را بپذیریم معنای آن این است که با مطالعه تاریخ  می‌توانیم قوانین حاکم بر زندگی انسانها و به طور اخص خودمان را در یابیم و با استفاده ازاین قوانین، بهترین راه حل‌ها را برای مسایل موجود انتخاب کنیم، ولی این تاریخ می‌تواند تاریخ افراد، تاریخ فامیل، تاریخ کشور، تاریخ محل، منطقه، نهادها  و بسیاری موضوعات دیگر ( به وسعت هستی) باشد،برای مثال امروز که در آستانه انتخاب وزرا هستیم، اگر کسی را به وزارت انتخاب کنیم که تاریخچه وزارتخانه تحت امرش را بداند می‌تواند برای حل مشکلاتی که پیش می‌آید راه حل مناسبی را انتخاب کند، و شما مطمئن باشید که چنین مدیری نسبت به کسی که در آن وزارت خانه کار نکرده  در کار خود بسیار موفق‌تر خواهد بود زیرا غالبا اتفاقاتی که در طول زمان در یک حوزه می‌افتد که بسیار مشابه یک دیگر هستند، به این معنا که  کارهای اشتباه قبلی ها را تکرار نکند و کارهای خوب انجام شده  را عمق بیشتری بخشد، نه اینکه در بدو حضورش همه افراد با سابقه و توانمند را اخراج و افراد بی‌تجربه‌ای مانند خودش را بالا بکشد، عاقبت چنین مدیریتی نابودی آن نهاد است.ولی استفاده از تجربیات سابقه‌دارهای آن نهاد و یا مشورت با مدیران قبلی و استفاده از دانش آنان برای پیشبرد اهداف سازمان همان است که به ما اجازه می‌دهد  بگوییم گذشته چراغ راه آینده است.یعنی تجربیات گذشتگاه روغن چراغی می‌شود که راه را بر سالکان امروز روشن می‌کند و انسانی که مسلح به چراغ باشد، کمتر خود و کسانی را که مدیریتشان  را به عهده  گرفته به ورطه نابودی سوق می‌دهد. اما آیا همه ملت‌ها در روزگار ما  از تجربیات گذشته استفاده‌می‌کنند، ظاهرا این گونه نیست زیرا اگر چنین بود، بین کشورها این همه فاصله وجود نداشت.هستند ملتهایی که با وجود انبوهی از تجربیات تاریخی هم چنان بر همان روال گذشته عمل می‌کنند که به قول  برنارد شاو  که به هگل نویسنده کتاب ارزشمند عقل در تاریخ   گفته بود« آنچه که ما از تاریخ می آموزیم این است که انسانها هیچ گاه از تاریخ چیزی نمی‌اموزند » ( رساله تاریخ ،بابک احمدی،ص 15) این ملتها همان کسانی هستند که حاظر نیستند قبول کنند که در برخی مقاطع اشتباه کردةاند که از جمله این ملتها ما ایرانیان هستیم. چرا که اکنون نزدیک به دو صده است، که ما به دنبال یافتن علل عقب ماندگی این سرزمین از قافله تمدن جهانی هستند البته بگذریم، از نظر کسانی که معتقدند ما کاملا پیش‌رفته‌ایم که واقعا  حرف درستی نیست،البته نسبت به گذشته خودمان،شاید ولی نسبت به دیگر ساکنان این دهکده جهانی ، خیر .  زیرا پیشرفت نشانه‌هایی دارد که در جامعه ما کمتر دیده شده، مانند عقلانیت در امور، تولید فراوان، استفاده بهینه از امکانات، خلاقیت به منظور یافتن راههایی برای آباد کردن سرزمین، داشتن دانشگاههایی که مانند قرون اولیه اسلامی از اقصی نقاط جهان برای یادگیری به اینجا بیایند و تولید علم به گونه‌ای که مردم بتوانند آثار آن را در زندگی خود احساس کنند،وجود   قوانینی محکم که شامل همه باشد و امنیتی که کسی نتواند بر آن خدشه‌ای وارد کند،ثباتی که هیچ طوفانی آن را آشفته نکند و ما را نهراساند، ولی متاسفانه،داد فریادها، بحران‌های پی در پی، نگرانیهای همیشگی از فردا همه نشان می دهند که  هنوز به چنین مهمی دست نیافته‌ایم، البته در این باره در طول این دویست سال فراوان سخن  گفته‌ایم و امروز هم می‌گوییم خوشبختانه در این سرزمین سخنران و سخندان کم نداریم ولی در شگفتم که چرا این حرفها تبدیل به تئوری و سپس طرح و اجرا نمی‌شود؟ ایراد از کجاست؟ آیا خارجی‌ها مسئول آن هستند؟ آیا قوانین ما کارآیی لازم را ندارد؟ آیا دانشگاههای ما توان چنین کاری را ندارند؟ آیا برای انجام چنین طرحهایی منابع مالی لازم را نداریم؟ شاید هیچ کدام ، شاید هم همه این عوامل و تعداد بیشماری عوامل دیگر که تنها و تنها با نگاهی علمی و عاقلانه به گذشته قادریم، آنها را شناسایی کنیم که در این میان شاخصه‌های اقتصادی از همه ملموس‌تر هستند و شاید به همین دلیل نیز مباحث اقتصادی سیاسی می‌تواند به ما کمک بیشتری بکند زیرا متکی بر عوامل و متغییر های قابل ارزیابی است. اگر چنین کاری بکنیم آنوقت گذشته چراغ راه آینده است وگر نه تاریخ ابزاری می‌شود برای اینکه ما را به گوشه‌ای از باغ دلگشایی کشانده وبا  زمزمه داستان‌هایی از روزگاری که نمی‌دانیم چه زمانی بود، حال خوشی پیدا کرده،  درد رنج روزگار فعلی خود را فراموش کنیم.در ابنصورت این همان تاریخی می‌شود که برنارد شاو گفت : تاریخی برای نیاموختن. تاریخی به مثابه لالایی‌ برای کودکان بزرگسال و شاید به این نوع تاریخ نگاری بشود گفت تاریخ درمانی. که برای برخی بیماران قابل تجویز است. ولی این مدل درمان فقط و فقط نقش مسکن را دارد، دردهای ما را درمان نمی‌کند، بلکه برای مدتی آن را تسکین می‌دهد.ولی در میان انواع تاریخ نگاری‌ها، تاریخ عقب ماندگی و شناخت علل آن همچون دارویی تلخ است که علی رغم طعم آن بهتر می‌تواند به بهبود بیمار کمک کند.  

  

ادامه مطلب ...

پیشینه تاریخی دانشگاه جندی شاپور

پیشینه تاریخی دانشگاه جندی شاپور
حسین نخعی

مقدمات تاسیس دانشگاه جندی شاپور را اردشیر بابکان نخستین شاهنشاه ساسانی در هزار و هفتصد سال پیش فراهم آورده و پس از او فرزندش شاپور رسما آن را افتتاح نموده است.

نوشتهاند اردشیر پس از رسیدگی به امور کشوری و لشکری به کارهای علمی و ترجمه و مقابله کتب میپرداخته است و ساعتها با دانشمندانی که در دربار خود گردآورده بوده، به بحث و گفتوگو مینشسته و معتقد بوده است که قدرت و عظمت ایران زمین، فقط در سایهی دانش و شمشیر امکانپذیر است.

گزنفون نوشته است اردشیر هم در میدان نبرد و هم در مجلس بحث و تحقیق فردی بیمانند و شکستناپذیر بوده است و در دربارش هزاران دانشمند بودهاند که اردشیر با آنها ساعتها بحث مینموده است.

 

ادامه مطلب ...