ستاره باران

هرچی دلت می خواد

ستاره باران

هرچی دلت می خواد

تاریخچه علم اصول فقه و کتب اصلی آن

تاریخچه علم اصول فقه و کتب اصلی آن

علم اصول علمی است که خود مسلمانها تدوین کردند تا روش برداشت از فقه مشخص شود.

 بعد از ائمه معصومین و به خصوص در زمان غیبت که دسترسی مستقیم به منابع اصیل ، یعنی ائمه هدی، محدود شد و آنها هم که ارتباط داشتند، مجاز به علنی کردن آن نبودند . فقها و علمای دین با مکتوبات و احادیث روبرو شدند ،که برداشت از آنها به یک میزان از سهولت نبود و گاهی برداشت صحیح بسیار مشکل می نمود و نیاز به اجتهاد داشت.

اجتهاد از نظر شیعه یعنی به کار گرفتن حد اعلای کوشش برای یافتن حکم شرع . قسمت کوچکی از آیات قرآن مجید به احکام شرعیه اختصاص دارد که البته به صورت کلی بیان گردیده است ، و به علت کلیت و شمول ، استخراج احکام جزئیه از آن برای غیر متخصص و غیر مجتهد و نا آشنای به رموز قرآن کار آسانی نیست .

  

بخش دیگر احکام ، در سنت رسول اکرم (ص ) وجود دارد . شیعه سنت را تعمیم داد و آن را عبارت دانست از قول و فعل و تقریر حضرت رسول اکرم (ص) و ائمه معصومین علیهم السلام .

 به منظور به نظم در آوردن قواعد و اصول استنباط ، فهم و استخراج احکام از منابع فقه، به تدریج علمی ایجاد شد که در تاریخ اسلام تحت عنوان « علم اصول فقه » شهرت یافته است . اصول فقه ، همان گونه که قبلآ گفته شد،  مجموعه قواعد و مقرراتی است که به وسیله آن احکام شرعیه از منابع مربوطه که بعداً به تفصیل شرح داده می شود، استخراج می گردد. این عمل یعنی استخراج احکام از منابع فقهی ، تدریجآ به عنوان « اجتهاد » شهرت و مقبولیت عامه یافته است.

پس مجموعه مشکلات در مسیر اجتهاد ؛ موجب شد تا قواعدی (که صحت خود قواعد مورد اطمینان همه بود، جهت روش استنباط صحیح فقه وضع و بر  طبق یک معیار صحیح، به سراغ حدیث حرکت شود.

علم اصول هم در میان شیعه  بوده و هم در اهل تسنن. با این تفاوت که در میان اهل سنت کتاب ها محدود بوده و توسعه پیدا نکرده است و در شیعه برخلاف اهل تسنن، هم به لحاظ خصوصیات تشیع و هم به ضرورت زمانی،  این علم در حوزه ها بسیار فراگیر و عمیق بوده است.

اولین کتاب اصولی فقه در شیعه کتاب الذریعه تالیف سید مرتضی است . البته کتاب دیگری به نام  الذریعه تألیف  آقا بزرگ تهرانی است که مربوط به تألیفات شیعه است .

کتاب بعدی العده تألیف شیخ طوسی است . تا قرن هشتم و نهم این کتاب ها مطرح بوده است. در این زمان کتاب مطرح اصول فقه، کتابی به نام معالم الأصول تألیف شیخ حسن ( پسر شهید ثانی ) است . از  قرن 13 به بعد، علم اصول رشد فراوانی می یابد . در این قرن کتابی به نام قوانین الاصول توسط میرزای قمی نوشته می شود و در ادامه رسائل شیخ انصاری و کفایه آخوند خراسانی را خواهیم داشت.

در این دوره گروهی بنام اخباری های پیدا  می شوند . که قائل بودند بجای استنباط، کافی است به متن روایات عمل شود و این برای ما کافی است. مجتهدین در صدد مبارزه با این نوع تفکر به تقویت مبانی فکری علم اصول و رد اشکالات اخباری ها در کتابهای اصولی خود پرداختند . از جمله شعارهای ایشان ( اخباری ها ) این بود که تنها معصومین هستند که  توانایی درک و فهم قرآن را دارد. ما نمی فهمیم و نمی توانیم بدونِ بودن حدیثی از معصوم راجع به آیات بحث کنیم و با دخالت عقل هم  تا حدودی مخالف بودند.  مبارزه جهت رفع این انحراف که نتایج وخیمی را در پی داشت، فقها را به تحرک گسترده تری در زمینه علم اصول واداشت. لذا بخشی از گسترش علم اصول و تالیف کتب متعدد بخاطر پاسخ به روش و منش اخباری ها بود که می توانست منشا تحجر و جمود در تفکر شود .

کتاب اصولی رسائل بسیار سنگین است بطوریکه  شاید بتوان گفت مطالعه کتب اصولی شیخ انصاری منجر به اجتهاد در اصول خواهد شد.

شیخ مرتضی انصاری عالم برجسته ای است و نظریات بسیار ارزشمندی دارد و آن ناشی از زهد و اخلاص و همچنین ممارستها و تحقیق های وی است . ایشان یک دوره احادیث را به نگرش اخباری گری می خواند ، یک دوره با نگاهی اصولی و یک دوره با نگاهی آزاد و همه اینها در حالی است که بینایی بسیار ضعیفی داشته  است . تفصیل زندگی و آثار شیخ در بخش فقه خواهد آمد .

شیوه شیخ در رسائل به این گونه است که ابتدا به بیان نظر مخالف می پردازد به نحوی که گویی او با این عقیده هم نظر است ، و آنچنان مستدل عقیده مخالف را بیان می کند که گویی عقیده نهایی همین است . اما در ادامه به اشکالات این عقیده می پردازد . ریز به ریز آن را بیان و رفع میکند و در انتها عقیده صحیح و نظر خود را به صورت مستدل بیان می کند.

آخوند خراسانی شاگرد شیخ است و صاحب کفایه. کفایه  کتابی است مختصر، با عبارتی  پیچیده  که برای فهم آن هم نیاز به ممارست خاصی است .

رسائل به بخشی از علم اصول می پردازد و کفایه به تمام آن. با ذکر این نکته که کفایه مختصر است .

پس از طی رسائل و کفایه در حوزه وارد درس خارج می‌شوند (اصطلاح خارج حاکی از این است که دیگر مبنای درس و محوریت با کتاب خاص نیست . در این دوره با آرا به طور کلی به صورت اجتهاد برخورد می‌شود. )

از اصولیهای اخیر آیت الله بهبهانی به مبارزه با عقاید اخباری گری می پردازد . پس از او میرزای قمی معاصر فتح علی شاه است که در این مسیر گام می نهد.

تعریف علم

اولین موضوعی که پرداختن به آن در آغاز بحث و بیان آ ن لازم است پرداختن به موضوع علم، چیستی علم  و دیگر موارد مربوط به آن است.

علم یعنی آگاهی، دانش و ادراک. بطور کاملتر مطلق آگاهی، دانش و ادراک علم است. به همین سبب روشن ترینِ حقایق، مفهوم علم است اما حقیقت آن پنهانی ترین حقایق است. زیرا رسیدن به علم و درک مطلق آن بسیار مشکل بلکه ناممکن است. مطلق علم، در واقع یک حقیقت و یک نور است اما وقتی در حوزه های متفاوت مورد برسی قرار می گیرد، نامهای متفاوت می گیرد. علم با همه خصوصیات آن زمانی ارزشمند است که مفید واقع شود و مفید بودن آن به این است که در مسیر تعالی انسان و بهره‌مند شدن مناسب او از هستی و مواهب آن باشد.

در اینجا برای روشن شدن بیشتر مفهوم علم به برخی از آیات و روایات که پیرامون علم مطرح شده است می پردازیم.

        (زمر/ 9) بگو آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند برابرند. را که در مورد علم آمده است را بیاز امام کاظم علیه السلام روایت شده است :لا نجاة الا بالطاعة و الطاعة بالعلم و العلم بالتعلم و التعلم بالعقل یعتقد  و لا علم الا من عالم ربانی. (وسائل18/8)  راه نجاتی نیست مگر در طاعت و طاعت محقق نمی شود مگر به علم و علم واقع نمی شود مگر با یاد گیری و تعلم نیست مگر با عقلی که معتقد باشد و علم نیست ( و پذیرفته نمی شود ) مگر از عالم ربانی .

در روایات در پیرامون علم آمده است که علم، پوشش و محافظی است در مقابل آفات و چراغ و روشنگری است برای عقل. علم، پیشوای صبر، مایه حیات و زندگانی بشریت و اسلام است. همچنین آمده است : علم، ستون دین و احیا کننده  نفس، نورانی کننده عقل و میراننده جهل است.

از امیر المؤمنین روایت است که می فرمایند از حضرت رسول (ص) شنیدم که می فرمود طلب و درخواست برای یادگیری علم امری است واجب برای همه مسلمین و به وسیله علم است که امر رب اطاعت می شود و ارحام به یکدیگر می رسند و حلال و حلال شناخته می شوند. علم امام عمل است و عمل تابع او.

در مقایسه علم و مال در روایات آمده است که « العلم یحرسک و انت تحرس المال»؛ علم تو را حراست می کند و آفات را از تو دور می کند در حالیکه تو می بایست به حفاظت از اموال بپردازی. پس بطور یقین آنچه که تو را حفظ می کند ارزش بیشتری دارد نسبت به آنچه که تو باید محافظ آن باشی. این نکته این موضوع را هم یاد آوری میکند که کسب علم با خصوصیات مشخصه خود سبب حفظ بیشتر فرد در مقابل خطرات می شود در حالیکه کسب مال موجب این خواهد شد که فرد  وقت بیشتری از زندگی خود را صرف حفاظت و کنترل اموال نماید تا جاییکه برای عدهای، تمام وقت شبانه روزشان مختص به بررسی امور مالیشان گردیده است و زمان دیگری برای امور دیگر زندگی نخواهند داشت.

با نگاه به آنچه از فواید علم مطرح شده و توجه به سفارشات اکیدی که در جهت علم آموزی وجود دارد و یادگیری آن را در همه جا و از هرکس حتی کافر واجب شمرده است. می توان به اهمیت علم و علم آموزی در میان مسلمانان پی برد. مضاف بر اینکه مسلمانان برای فهم و درک بهتر دستورات و مفاهیم دینی خود نیازمند آموزش و فراگیری علوم مختلفی بودند. این موارد همگی درکنار هم، این موقعیت را فراهم آورد که مسلمانان در مدت زمان اندکی به عنوان قدرت اول علمی تمام دنیا مطرح شوند. به طوریکه در نهضت ترجمه تمامی علومی که توسط پیشینیان مطرح بوده را فرا گرفتند و آنها را چنان گسترش دادند که در خروجی این علوم آنچه از پیشینیان رسیده بود تنها بخش کوچکی  از آن بود.

از نکات مهم مورد تأکید اسلام این است که قبل از پرداختن به محیط پیرامونی می بایست توجه بسیاری به درون و باطن خود کرد و ابتدا باید به سؤال من کیستم پاسخ داد و پس از شناخت خود، به سراغ بیرون از خود رفت. زیرا اگر کسی بدون اگاهی از تواناییها و ضعفهای خود دست به اکتشاف خارج از خود بزند هر چند موفقیتهای ظاهری را بدست آورد اما سودی برای او به همراه ندارد. این جنبه از دستورات اسلام سبب گشته تا در میان دانشمندان و عالمان مسلمان آنانکه به واقع از این دستور پیروی کرده اند از بسیاری از خطاها و لغزشها بدور باشند. زیرا شناخت و معرفت نفس، کسب صفات نیک اخلاقی را بدنبال خواهد داشت.   

علم یعنی، آینة ذهنِ من منعکس کند آنچه در جریان است. این خاصیت ذهن است که انکشاف کند اما بعضی اوقات بجای انکشاف اختراع است! در حقیقت علم انکشاف است نه اختراع.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.